فصل سوّم: امامت ۵
امام علی نقی(ع) در پانزدهم ماه ذیحجه، یا دوم رجب سال 212 هجری، در «صريا» اطراف مدینه به دنیا آمد، پدر بزرگوارش امام محمدتقی(ع) و نام مادرش «سمّانه» بود.
امام محمد تقی(ع)، به دستور پروردگار عالم، فرزندش امام علی نقی(ع) را به امامت مسلمین برگزید.[1]
در حدود هشت سال از عمر شریفش گذشته بود که پدرش از دنیا رفت. در همان سن کم، به امامت رسید؛ ولی از علوم الهی، کاملاً برخوردار بود. از جهت علم و دانش نظیر نداشت؛ حسن اخلاق و دانش فراوان و پرهیزکاری آن حضرت مردم را مجذوب مینمود.
متوکل عباسی ترسید که مردم به او متمایل شوند و اطرافش را بگیرند و خطری برای حکومت پیدا شود، به همین جهت در سال 243 هجری، آن حضرت را از مدینه به «سامره» احضار کرد و تحت نظر قرارداد.
امام علی نقی(ع) مدت 42 سال در این جهان زیست، و همواره تحت فشار خلفای عباسی قرار داشت، و در روز بیست و هفتم جمادی الثانی یا سوم ماه رجب، سال 254 هجری، در سامره وفات کرد و در همانجا مدفون گشت.
امام حسن عسکری(ع)، امام یازدهم روز هشتم یا چهارم ماه ربیعالثانی، سال 232 هجری، در مدینه به دنیا آمد. پدرش امام علی نقی(ع) و نام مادرش «حُدَيث» بود.
امام علی نقی(ع) به دستور خدا، فرزندش امام حسن عسکری(ع) را به امامت تعیین کرد.[2]
امام حسن عسکری(ع)، مانند پدر بزرگوارش در شهر سامره تحتنظر بود و مدتی از عمر شریفش را در زندان به سر برد. مردم نمیتوانستند آزادانه با آن حضرت ملاقات نمایند و از علم و دانش او بهرهمند شوند. اما در عین حال، احادیثی از آن حضرت به یادگار مانده است.
اخلاق پسندیده و فضل و دانش او بر کسی پوشیده نیست. امام حسن عسکری(ع) مدت 28 سال در این جهان زندگی کرد. و در هشتم ماه ربیعالاول سال 260 هجری، در سامره وفات نمود و در همانجا مدفون گشت.
امام دوازدهم (محمد بن حسن)(عج) شیعیان، در نیمهی ماه شعبانِ سال 255 هجری، در سامره به دنیا آمد. مهدی و قائم و صاحب الزمان و امام عصر و حجة از القاب اوست. پدرش امام حسن عسکری(ع) و نام مادرش «نرجس» بود.
امام حسن عسکری(ع) به دستور پروردگار عالم و سفارش پدران بزرگوارش، فرزندش محمد(ع) را به امامت و جانشینی تعیین نمود.[3]
در احادیث بسیاری که از پیامبر اکرم(ص) به ما رسیده، آن حضرت میفرماید: نهمین فرزند از نسل امام حسین همنام من و مهدی موعود خواهد بود. هر یک از امامان در زمان خود، خبر میدادند که چندمین فرزند ما، مهدی موعود است. پیامبر اکرم(ص) و ائمهی اطهار(ع)، خبر دادند که فرزند امام حسن عسکری مهدی موعود(ع) است و زمان بسیار درازی از نظرها غایب میگردد و هنگامی که خدا، صلاح دانست ظاهر میشود و جهان را اصلاح میکند و عدل و داد را در جهان گسترش میدهد. بر تمام گیتی حکومت میکند، توحید و خداپرستی را عمومی مینماید، دین مقدس اسلام را دین همگانی و رسمی جهانیان قرار میدهد.
بر طبق پیشبینی رسول خدا و اخبار و احادیث ائمهی اطهار(ع)، خدا فرزندی به امام حسن عسکری(ع) داد، به نام محمد(عج)، گروهی از ثقاب اصحاب و معتمدین امام حسن، آن کودک را دیدند و به وجودش شهادت دادند.
امام زمان(ع) هنگام وفات پدربزرگوارش پنج ساله بود، و بعد از او به امامت رسید. خلفای بنیعباس، چون علایم و آثار مهدی را شنیده بودند و از احادیث پیغمبر اکرم خبر داشتند، که فرزند امام حسن عسکری مهدی موعودی است که با ظلم و بیدادگری مبارزه میکند و حکومت ستمکاران را واژگون مینماید، تصمیم جدی داشتند، که اگر امام حسن(ع)، فرزندی داشت او را به قتل رسانند و خطر بزرگ را از سر راه خود برطرف سازند.
به همین علت و علل دیگر، امام زمان(ع) ناچار بود که از نظرها غایب شود و به صورت پنهانی زندگی کند؛ ولی ارتباط مردم با آن حضرت، کاملًا قطع نشده بود، بلکه میتوانستند به وسیلهی اشخاص معینی که نایب و وکیل نامیده میشدند، با امام زمان(ع) تماس بگیرند و حاجتشان را برطرف سازند.
نواب معروف آن حضرت، چهار نفرند:
اول: عثمان بن سعید؛
دوم: محمد بن عثمان؛
سوم: حسین بن روح؛
چهارم: علی بن محمد سمری.
این چهار تن یکی پس از دیگری به نیابت منصوب شدند، غیبت صغری پایان یافت و ارتباط رسمی با امام زمان قطع شد و غیبت کبری فرا رسید.
اکنون امام زمان(ع)، در حال غیبت زندگی میکند. در بین مردم رفت و آمد دارد؛ در اجتماعات شرکت میکند، اما خودش را معرفی نمیکند. این وضع ادامه دارد تا هنگامی که اوضاع عمومی جهان مساعد شود، و زمینهی تأسیس حکومت واحد جهانی اسلام فراهم گردد، و اکثریت جهانیان از دل و جان خواستار حاکمیت توحید گردند و راهحل مشکلاتشان را در پیروی از قوانین الهی بدانند و از همه جا ناامید شوند و از شدت گرفتاری و ظلم و ستم به ستوه آیند؛ در آن هنگام امام زمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ ظاهر میشود و به وسیلهی نیروی مقتدری که در اختیار دارد، دستگاه ظلم و بیدادگری را واژگون میسازد و به وسیلهی اجرای احکام الهی، جهان بشری را پر از عدل و داد میکند.
ما شیعیان در زمان غیبت، وظیفه داریم که در انتظار ظهور امام زمان(ع) باشیم: برنامههای متین و دستورات اجتماعی قرآن را استخراج کنیم و به سمع جهانیان برسانیم. امتیازات و مزایای قوانین الهی را برای مردم به اثبات رسانیم. افکار جهانیان را، به سوی احکام و برنامههای خدایی متوجه سازیم. با عقاید باطل و خرافات مبارزه کنیم؛ اسباب و مقدمات حکومت جهانی اسلام را فراهم سازیم؛ طرح و نقشهی حل مشکلات جهانی را از قرآن و احادیث استفاده کنیم و در اختیار مصلحان بشر قرار دهیم؛ افکار جهانیان را روشن سازیم و خودمان را برای ظهور امام زمان و تأسیس حکومت عدل و داد آماده کنیم.
1 امامان از گناه و خطا و سهو معصوم هستند؛
2 آنان تمام قوانین و احکام الهی را میدانند؛ علوم و اطلاعاتی که برای ارشاد و هدایت مردم لازم است، در اختیارشان قرار دارد؛
3 هیچ حکمی را از جانب خود مطرح نمیکنند و تشریع کننده نیستند؛
4به تمام دستورات دین عمل میکنند و به تمام عقاید درست عقیده دارند؛ به تمام اخلاق نیک آراستهاند و بهترین افراد بشر و نمونهی کامل دین میباشند؛
5 بشر و بندهی خدا هستند؛ مانند سایر افراد، مخلوق و حادثند؛ بیماری و مرگ دارند؛ خدا و آفرینندهی موجودات نیستند؛
6 یازده نفر آنان، وفات نمودهاند. امام دوازدهم، یعنی فرزند بلافصل امام حسن عسکری(ع) اکنون زنده است و در انتظار ظهورش هستیم.
کسانی که امام علی بن ابیطالب(ع) را خلیفه و جانشین بلافصل پیغمبر میدانند، شیعه نامیده میشوند. شیعیان امامیه علی و یازده فرزند معصومش را امام و پیشوا میدانند و از رفتار و گفتارشان پیروی مینمایند. شیعهی واقعی، کسی است که از علی و ائمهی اطهار متابعت کند و از اعمال و گفتارشان سرمشق بگیرد.
امام محمدباقر(ع) به جابر فرمود: ای جابر؟ آیا در شیعه بودن شخص، همین مقدار کافی است که بگوید: دوستدار اهل بیت هستم؟ به خدا سوگند، شیعهی ما نیست، مگر کسی که پرهیزکار باش و از خدا اطاعت نماید. ای جابر! قبلاً شیعیان ما به این صفات شناخته میشدند: تواضع، امانتداری، ذکر خدا، روزه، نماز، احسان به پدر و مادر، رسیدگی و کمک به همسایگان و بینوایان و بدهکاران و یتیمان، راستگویی و تلاوت قرآن، دربارهی مردم، جز خوبی نمیگفتند؛ امین مردم بودند.
جابر عرض کرد: یابن رسول الله! در این زمان کسی را سراغ ندارم که دارای این صفات باشد. حضرت فرمود: ای جابر! عقاید مختلف تو را سرگردان نکند و به اشتباه نیفکند. آیا برای رستگاری و سعادت انسان، همین قدر کافی است که بگوید: دوستدار علی هستم، امّا به دستورات خدا عمل نکند؟ اگر کسی بگوید: من دوستدار پیغمبر هستم اما از دستورات و رفتار آن حضرت پیروی نکند، دوستی رسول خدا سبب رستگاری او نمیشود، با اینکه پیغمبر از علی افضل بود. ای شیعیان! از خدا بترسید و به دستوراتش عمل کنید. خدا با هیچ کس قرابت و خویشی ندارد.
گرامیترین مردم، نزد خدا کسی است که پرهیزکارتر و با عملتر باشد. ای جابر! به خدا سوگند، وسیلهای برای تقرب به خدا نیست، جز اطاعت و فرمانبرداری.
برات آزادی از دوزخ در دست ما نیست، هر کس مطیع خدا باشد، دوست ما است، و هر کس از دستورات خدا سرپیچی کند، دشمن ما است ولایت و دوستی ما جز به وسیلهی عمل صالح و پرهیزکاری حاصل نمیشود.[4]
امام صادق(ع) فرمود: با تقوا و پرهیزکار باشید. در راه اصلاح نفس و عمل صالح کوشش کنید. راستگو و امانتدار و خوش اخلاق باشید. با همسایگان خوشرفتاری کنید. به وسیله اعمال و رفتارتان، مردم را به سوی مذهب حق دعوت نمایید. اسباب آبرو و سربلندی ما باشید. با اعمال زشت، اسباب شرمندگی و خجالت ما را فراهم نسازید. رکوع و سجودتان را طولانی گردانید؛ زیرا هنگامی که بندهی خدا، رکوع و سجدهاش را طول داد، شیطان را ناراحت میشود، و فریاد میزند: ای وای! اینان اطاعت میکنند، ولی من عصیان کردم، سجده میکنند ولی من از سجده کردن امتناع ورزیدم.[5]
امام صادق(ع) فرمود: حواریین و یاوران حضرت عیسی شیعیان بودند؛ ولی یاران عیسی از شیعیان ما بهتر نبودند؛ زیرا وعدهی یاری دادند، اما به وعدهی خودشان عمل نکردند، و در راه خدا جهاد ننمودند. ولی شیعیان ما از هنگام وفات رسول خدا تا حال، از یاری کردن دریغ نداشتهاند و برای ما فداکاری نمودند؛ به آتش سوختند، تحت شکنجه و عذاب قرار گرفتند، از وطن آواره گشتند، ولی از یاری و نصرت ما دست برنداشتند.[6]
در عین حال که ما با اهل سنت در مسأله خلافت و جانشینی پیغمبر اختلاف عقیده داریم، لیکن همهی مسلمانان را برادر و همکیش خود میدانیم. خدای ما یکی است؛ دین ما یکی است؛ کتاب ما یکی است؛ قبلهی ما یکی است.
عزت و ترقی آنان را عزت و ترقی خودمان میدانیم. پیروزی و غلبهی آنان را پیروزی و غلبهی خودمان حساب میکنیم. شکست و خواری آنان، شکست و خواری ماست. در غم و اندوه و در شادی و خوشحالی با هم شریک هستیم. ما در این امر، از پیشوای بزرگ خودمان علی بن ابیطالب(ع) الهام میگیریم؛ اگر علی(ع) میخواست از حق مشروع خودش دفاع کند و خلافت را بگیرد، میتوانست، اما مصالح عالیهی اسلام و باقی ماندن اصلِ دیانت را ترجیح داد و نه تنها با خلفا مبارزه نکرد، بلکه در مواقع حساس و ضروری به کمک آنان میشتافت، و از هیچ گونه اقدامی به نفع مسلمانان دریغ نداشت.
ما معتقدیم که جهان اسلام در صورتی میتواند به عنوان یک ملت زنده و نیرومند، باقی بماند و عظمت و شوکت خود را بازیابد و از زیر بار تحمیلات بیگانگان رهایی پیدا کند که مسلمانان از اختلاف و پراکندگی دوری نمایند و نیروی خود را به سوی یک هدف، متمرکز سازند و همه با هم در راه عظمت اسلام و پیشرفت و ترقی جهانِ مسلمین قدم بردارند.
۱- چرا متوکل عباسی امام علی نقی(ع) را از مدینه به «سامره» احضار کرد و تحت نظر قرارداد؟
۲- عقیدهی ما دربارهی امامان را بیان کنید.
[1]. اثباة الهداة، ج 6، ص 208؛ ارشاد مفيد، ص 308.
[2]. اثباة الهداة، ج 6، ص 269؛ ارشاد مفيد، ص 315.
[3]. اثباة الهداة، ج 6، ص 352؛ ارشاد مفيد، ص 327.
[4]. وافى، ج 1، جزء سوم، ص 38.
[5]. وافى، جلد 1، جزء سوم، ص 61.
[6]. سفينة البحار، ج 1، ص 73.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامیمسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی